طرحواره بازداری هیجانی

احساسات منافع فراوانی برای انسان دارند که توانایی کنترل و بیان به موقع آن ها می تواند به سلامت روانی کمک بسیاری کند. اماکسانی که طرحواره بازداری هیجانی دارند، محدودیت هیجانی زیادی نشان می دهند و از صحبت کردن درباره ی هیجان هایشان و بیان آن ها پرهیز می کنند.آن ها به جای اینکه هیجانی و بیانگر باشند از لحاظ عاطفی بی تفاوتند و به جای خودانگیختگی، بیشتر خویشتن داری زیادی دارند. آنها معمولا دلسوزی و محبت خود رابیان نمی کنند و اغلب تلاش می کنند تا تمایلات پرخاشگرانه شان را کنترل کنند. بسیاری از این افراد در روابط بین فردی برای خویشتن داری بیش از صمیمیت، ارزش قائل می شوند و می ترسند اگر به هیجان هایشان اجازه ی بروز بدهند، ممکن است کنترل شان را به طور کامل از دست بدهند.
دلایل مختلفی وجود دارد که این افراد از بیان احساسات خود دوری می کنند:
– ترس از طرد شدن
– شرم و خجالت
– منطق گرایی افراطی و بی اعتنایی به عواطف
نشانه های طرحواره بازداری هیجانی
1- نگرانم که اگر نتوانم خشم خود را کنترل کنم به دیگران از لحاظ هیجانی یا جسمانی ضربه بزنم.
2- خشم و رنجش زیادی در درونم وجود دارد که آن را بیان نمی کنم.
3- آن قدر خودم را کنترل می کنم که مردم فکر می کنند، آدم بی احساسی هستم.
4- نگرانم که دیگران فکر نکنند که من آدم عصبی و ناراحتی هستم.
5- بیان احساساتم نزد دیگران برایم سخت تر است.
ریشه های تحولی طرحواره بازداری هیجانی
ریشه های تله بازداری هیجانی از کودکی و نوجوانی شکل گرفته اند و این ریشه ها به صورت زیر هستند:
1- خانواده بسیار سخت گیر
2- سرکوب کردن احساسات
3- ترس از بیان احساسات یا نیازها
4- آموزش های اشتباهی که دیگران در مورد کنترل هیجان ارائه کرده بودند.
علائم خطر در روابط عاطفی
1- عدم بیان احساسات خود
2- عدم گفتن حرف هایی که در دل مانده اند
3- ناتوانی در نه گفتن
4- کنترل شدید احساسات و تلاش زیاد برای نشان دادن منطق و عقل گرایی
5- در مواردی هم ممکن است شخص به صورت افراط گونه ای بخواهد مشکل را جبران کند و به مرحله بی خیالی هیجانی پیش برود و تمام هیجانات خود را بدون هیچ محدودیتی بیان کند.
اهداف درمان تله بازداری هیجانی
هدف اصلی درمان، کمک به بیماران است برای این که از نظر هیجانی خودانگیخته تر و خودجوش تر شوند. درمان به بیماران کمک می کند که یاد بگیرند به طور مناسب درباره بسیاری از هیجان هایی که واپس زنی کرده اند، حرف بزنند و آنها را بیان کنند. بیماران یاد می گیرند خشم خود را به طرز مناسبی بیان کنند، در فعالیت های شیطنت آمیز بیشتر درگیر شوند، عاطفه بیشتری بروز دهند و در مورد احساساتشان صحبت کنند. آنها یاد می گیرند که هیجان ها نیز به اندازه عقلانیت ارزش دارند. کنترل کردن اطرافیان را کنار می گذارند، دیگران را به خاطر بروز هیجان های طبیعی شان تحقیر نمی کنند و در خصوص بیان هیجان های خودشان، احساس شرمندگی نمی کنند. به خودشان و دیگران اجازه می دهند که هیجان هایشان را بیشتر بیان کنند.
راهکارهایی ساده برای کنترل این تله زندگی
1- به جنگ با قوانین غیرمنطقی خودتون درباره انسان جدی و کاملا عقلانی بودن برین، و سعی کنین به همه انسانها نگاه کنین که مجموعه ای از هیجانات مختلف و رفتارهای منطقی و غیرمنطقی هستن. شما هم سعی کنین معمولی باشین چون در این صورت هست که احساس رضایت می کنین.
2- بر خلاف باور طرحواره بازداری هیجانی که بهتون میگه مشکلاتتو به کسی نگو و قوی باش، گاهی اوقات با دیگرانی که بهشون اعتماد دارین، درد و دل کنین و ناراحتی هاتونو بگین
3- تمرین کنین هر روز یک برنامه ساده برای تفریح و شادی برای خودتون بریزین و حتما اجراش کنین. مثل رقص، خوندن مطالب طنز، دیدن کلیپهای سرگرم کننده.
4- گاهی برای کودک درون خودتون که تو گذشته از نیازهای اساسی اش محروم شده، گریه و عزاداری کنین.
5- باید و نبایدهای خشک خودتونو تو زندگی به فرزندانتون انتقال ندین، بگذارین اونها از زندگی و کودکی و نوجوانی خودشون لذت ببرن و زندگی براشون با زهر طرحواره بازداری هیجانی آلوده نشه.
درمان بازداری هیجانی
1- راهبردهای شناختی
افرادی که چنین طرحوارهای دارند اغلب از شرمنده شدن یا تحقیر شدن به خاطر بروز هیجاناتشان میترسند. راهبردهای شناختی به آنها کمک میکند تا برداشتهای خود را اصلاح کنند و قضاوتهای بهتری در مورد اتفاقات داشتهباشند به گونهای که نگران بروز حوادث ناگوار نباشند و احساس راحتی بیشتر با دیگران بکنند. فرد گرفتار در طرحواره بازداری، توسط باورهای خود اسیر شدهاست و برای رهایی از آن باید باورهای مخرب را در خود تغییر دهد. باورهایی که به او میگویند کسی نباید متوجه نیازها یا احساساتش شود، هیچ کس نباید بفهمد فرد به چه چیزی فکر میکند، اگر کسی از احساسش باخبر شود رهایش میکند و…
در درمان شناختی تأکید بر بازسازی هیجاناتی است که در کودکی برآورده نشدهاند. در این راهبرد فرد به کمک درمانگر و مشاور، ابراز هجانات خود را کم کم شروع میکند. شخص مراجعه کننده برای درمان باید متوجه شود که ابراز خواستهها، هیجانات و احساساتش نه تنها باعث ناراحتی دیگران نمیشود بلکه باعث میشود دیگران در برخورد با او راحتتر باشند.
2- تکنیکهای تجربی
یکی از تکنیکهای درمان طرحواره بازداری هیجانی این است که فرد برای کودک درون خود تبدیل به والدینی مهربان شود، دست از کنترل کردن بیش از حد او بردارد و با خود مهربان باشد. لازم است فرد به یاد آورد که در گذشته چه زمانهایی از ابراز احساساتش خودداری کردهاست و بعد با شناخت آنها کنترل کردن را کنار بگذارد. در تکنیک تجربی فرد به کمک درمانگر و در فرآیند تصویرسازی ذهنی، موقعیتهای مهم کودکیاش را در ذهن بازسازی کرده و به ابراز هیجانات مرتبط با آنها میپردازد و بعد با صدای بلند آنها را بازگو میکند.
ابتدا درمانگر و بعد خود مراجعه کننده وارد تصویر ذهنی شده، نقش والد مهربان و یا بزرگسال سالم را برای کودک بازداری کننده ایفا میکند. این والد مهربان به کودک تسلی میدهد و به او کمک میکند تا شرم و خجالت را کنار بگذارد و احساساتش را ابراز کند. حتی در این مرحله ممکن است مراجعه کننده خشم خود را به خاطر از دست دادن کودک خودانگیختهاش بروز دهد.
3- تکنیکهای رفتاری
موفقیتآمیز بودن درمان به تکرار و تمرین نیاز دارد؛ به این صورت که هر جایی نیاز بود فرد باید خود را ملزم به ابراز احساساتش کند. بهترین کار این است شخصی که بازداری هیجانی دارد، تمرین کند تا احساسات خود را با صدای بلند بروز دهد و بیشتر از قبل از جملات احساسی استفاده کند. تفریحات خود را افزایش دهد و در نهایت با بیان آزادانهی هیجاناتش به آرامش برسد. ایفای نقشهای رفتاری و تکالیف خانگی بسیار مفید هستند. شخص تحت درمان میتواند گاه به صورت خودانگیخته و بدون برنامهریزی رفتار کند، به فعالیتهای گروهی و سرگرمکننده بپردازد و یا پرخاشگری و خشم خود را از طریق فعالیتهای ورزشی و رقابتی ابراز نماید. درمانگر اغلب تکالیف رفتاری متناسبی را طبق سلسله مراتبی طراحی میکند و در اختیار فرد قرار میدهد به گونهای که کنترل افراطیاش به تدریج کاهش مییابد. برای کسب اطلاعات در زمینه طرحواره درمانی کلیک کنید.